متن زیر دلنوشته یکی از دانشجویان دانشگاه آیت الله حائری(ره) میبد است؛در پی اتفاقات غمبار و دردناکی که برای شیعیان نیجریه رخ داده است.
خدایا !
جوانم و ناراحت از زنده بودن خویش!
از شمار دانشجویان هستم و بسیار شرمنده از علم آموزی خویش!
از محبین اهل بیت ع هستم و نگران از عاقبت مسلمانی خویش!
خدایا کفر میگویم؟!!
خدایا من از شما شکایت دارم!
خدایا به که بگویم؟
در این یکی دو روز که خبرکشتار شیعیان نیجریه که برخی خبرگزاریها آمار شهدایشان را تا حدود 1000 نفر اعلام کردهاند، من دنبال دادخواست پرکردن و شکایت کردن هستم. فقط نمیدانم به که و چگونه!!!
خدایا هنوز غم از دست دادن حاج حسن دانش و انتظار سوغاتی آوردن دختر کوچکش از سفر خانهی خودت و داغ کشتار منا روی قلبمان است!
خدایا با همین چشم و گوشی که خود به ما عنایت کردهای هر روز کشتار مردم بیدفاع یمن که جرمشان فقط دوستداشتن حضرت بوتراب ع است را میبینیم! مگر در کتابت «علی» را خود آقا و سرور و مولای مؤمنین نخواندهای؟!
خدایا این چطور امتحانی است که بر بندگان ضعیف و ناتوان خود روا داشتهای؟ خدایا ما باید چه کنیم وقتی این چیزها را با چشمان خودمان از آن سوی دنیا میبینیم؟
خدایا این جماعت منظورم همان شهدای زاریای نیجریه است، از شیعیان اهل بیت ع قرار دادی تا ما به ظاهر محبین انوار مقدس معصومین ع چه امتحانی پس بدهیم؟
چه نیروی ایمان و شجاعت و یقینی در وجود آنها قرار داده بودی که اینگونه سینههای خویش را سپر بلای رهبر خویش (سید ابراهیم زکزاکی مظلوم و سرفراز)کردهاند؟
خدایا اینها را آفریدی و به همهی ما به ظاهر شیعیان شناساندی تا بدانیم امثال جناب «جوون»هایِ آقا ابی عبدالله ع را هنوز در این دنیای سراسر ظلم و جور به ذخیره نگه داشتهای تا مگر ما کمی به خودمان بیائیم؟!! خدایا این امتحان برای ما سخت است. خدایا ما طاقت نداریم و ضعیفیم.
خدایا یک ماه نیست که جمعی از مردم فرانسه در مراسمی که یاد تو آنجا نبود جان دادند و البته من ناراحت شدم. دیدی در دنیای تو همه تسلیت گفتند. همه پیام دادند که یکصد و پنجاه نفر توسط عدهای شقی جان سپردند! اما چرا اینجا کسی چیزی نگفت؟! خدایا مگر اینها در حسینیهای بنام ولی و حجت ذخیرهی خودت _ حسینیه بقیه الله_ جمع نشدهبودند؟! خدایا میدانی که جرم اینها فقط برگزاری تجمع میلیونی در اربعین عزای کسی بود که خودت او را «خون خود» دانستهای.
خدایا دوست داشتی نازنین بندههای خودت را به رسم عاشورا و با خون در پیشگاه خویش حاضر نمائی؟! خدایا دوست داشتی که «سیدابراهیم زکزاکی» را مجروح در اسرات ببینی؟! خدایا میخواهی به ما بفهمانی که من داستان زندگانی «موسیبنجعفر ع» ها را نزد شیعیانم زنده نگهخواهم داشت؟! خدایا دیدی محاسن سید ابراهیم را که خونی شدهبود؟! خدایا سینهی تیرخوردهاش را دیدی؟!
خدایا! « ما را با بلایای سخت امتحان نکن»؛ مگر خودت در قرآن به ما یاد ندادهای که اینگونه دعا کنیم؟!
خدایا گفتهای که بگوئیم: «لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم» اما خدایا هنوز دلم از دستت پر است و آرام نشده!
خدایا ما شکایت داریم!
خدایا ما به درگاه شما شکایت داریم از نبود پیامبرمان که درودهاى تو بر او و خاندانش باد!
خدایا ما شکایت داریم از غیبت و ناپیدایى مولایمان!
خدایا شکایت داریم از بسیارى دشمنانمان و کمی نفراتمان، و سختى فتنههایی که علیهماست، و شاکی هستیم از جریان زمان بر زیانمان!
خدایا بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در برابر این همه یارى فرما به گشایشى که از جانب خویش زود برسانى، و حال بدی که برطرف کنى، و پیروزى با عزّتی که برایمان قرار دهى، و سلطنت حقى که آشکارش فرمایى، و به رحمتى که از سویت ما را فرا گیرد، و به سلامتى کاملى که از جانبت ما را بپوشاند، اى مهربانترین مهربانان.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [آلِ مُحَمَّدٍ] وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
(بخشی از قسمتهای پایانی دعای افتتاح)